آشنا نبودن انسان به عمق مصالح مادى و معنوى خود، گاه موجب درخواستهايى از خداوند مىشود كه هر چند در ظاهر مشكلى از زندگى برطرف مىكند، اما عواقب ناخوشايندى در پى دارند كه فرد از وجود آن بىاطلاع است.
مانند برخى كه به خاطر ظرفيت كم و ضعف ايمان خود تا وقتى در رنج و مصيبت واقعند، از نظر معنوى حال خوشى دارند و كمتر مرتكب گناه مىشوند. همين كه نجات يافته، در رفاه مادى و سلامت جسمى قرار مىگيرند، از ياد خدا غافل شده، به تدريج همه سرمايههاى معنوى خويش را از دست مىدهند. بر عكس كسانى هم هستند كه تحمل بيماريهاى طولانى و مصيبتهاى پى در پى را ندارند، كه اگر به آن صبر مىكردند اجر عظيم مىبردند، ولى آسايش مادى و راحتى زندگى آنها را از جاده حق منحرف نمىكند.
اين ويژگىهاست كه خدا تنها مطلع بر آن است و خود انسان بدان وقوف كامل ندارد.
چه بسيارند كسانى كه در تنگناهاى زندگى با خدا عهد و پيمانها مىبندند، اما آنگاه كه خواستهشان برآورده مىشود به تمام تعهدهايشان پشت پا مىزنند. خداوند متعال در قرآن كريم از اين خصلتبشرى چنين ياد مىكند: «و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحين فلما آتيهم من فضله بخلوا به و تولوا و هم معرضون فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بما كانوا يكذبون»
برخى از مردم، وقتى در فقر و تنگدستى هستند، با خدا پيمان مىبندند كه اگر خداوند از فضل خود به ما ببخشد، انفاق مىكنيم و از صالحان خواهيم بود. همين كه به خواستهشان رسيدند بخل مىورزند و از عمل به تعهد خويش سرباز مىزنند. اين عهدشكنى نفاقى را در دلهايشان كاشت كه تا قيامت همراهشان هست و اين بدان خاطر است كه به پيمان خدا عمل نكردند و دروغ گفتند. (1)
در اين زمينه نمونههاى تاريخى فراوان است كه مجال ذكر آن نيست. در حديث قدسى آمده: «كار دين برخى از بندگان مؤمن را جز توانگرى و سلامت جسمى اصلاح نمىكند پس من آنها را برخوردار مىكنم تا امر دينشان رو به صلاح رود. مصلحتبرخى ديگر تنها در تهىدستى و مرض بدنى است. پس من آنان را دچار مىكنم تا كار دين آنان سامان پذيرد و من به آن چه صلاح دينى بندگان مؤمنم هست آگاهترم». (2)
بنابراين بنده مؤمنى كه به همه مصالح و مفاسد مربوط به حيات مادى و معنوى خود آگاهى ندارد، ممكن استحاجتى را طلب كند كه به مصلحت كلى او نباشد; بلكه در نهايتبه ضررش تمام شود. پس اگر خداى بزرگ آن خواسته را تحقق نبخشد نه تنها دعاى او را رد نكرده بلكه در حقيقت همين عدم اجابت، اجابت دعاى او محسوب مىشود.
گاهى ظرفيت زمانى گرفتاريهايى كه دامنگير انسان مىشود، طولانى است. نقش دعا در اين موقعيت مىتواند كم كردن مدت آن باشد. اين در صورتى است كه در اصل نياز براى انسان داراى مصلحتى است ولى چون دعا كننده بر طرف شدن سريع و فورى آن را از خداوند خواسته است و از طولانى بودن زمان آن گرفتارى اطلاعى ندارد، ممكن است اين امر را رد دعاى خود بداند، در صورتى كه اين دعا با كاهش زمان مقرر آن مستجاب شده است.
قرآن كريم درباره حضرت يونس مىفرمايد: «فلو لا انه كان من المسبحين للبث فى بطنه الى يوم يبعثون.»
اگر او از تسبيح كنندگان نبود، تا محشر و قيام قيامت در شكم ماهى باقى مىماند. (3)
به نقل مرحوم طبرسى، مفسران مدت درنگ آن حضرت در شكم ماهى را از سه تا چهل روز نقل كردهاند. (4)
حضرت يونس كه مىبايد به اين خاطر كه بى اذن الهى قوم خويش را ترك گفته بود، تا قيامت در آن زندان بلا گرفتار بماند، در اثر مناجات با خدا، به گناه خود اقرار كرد و پروردگار را به كمك طلبيد و گفت: «... لا اله الا انتسبحانك انى كنت من الظالمين» (5) آنگاه خدايش نيز اجابت كرد و او را از آن گرفتارى بزرگ نجات داد.
امام كاظم(ع) مىفرمايد: «هيچ بلايى بر بنده مؤمن نازل نمىشود، مگر اين كه به وسيله دعا در رفع آن تسريع مىشود و هيچ مصيبتى نيست كه به دنبال آن دعا نباشد; مگر اين كه آن مصيبت دوام خواهد يافت. پس هر گاه بر شما گرفتارى فرود آمد، دستبه دعا و تضرع برداريد». (6)
يكى از حالات روحى انسان عجول بودن اوست. آدمى يا بخاطر ترس از دست نيافتن به مطلوب و يا عدم تحمل محروميت دوست دارد هر چه زودتر به خواستهاش برسد و تاخير در آن او را مضطرب مىسازد.
بديهى است اين حالت در دعا نيز جلوهگر است انتظار دارد كه خداوند نيز كار خود را بر اساس خواهشهاى او قرار داده، بى توجه به نظامهاى مقرر در آفرينش و نيز مصالح و مفاسد خواستهاش، را هر چه سريعتر به اجابتبرساند.
قرآن كريم در آيات زيادى بدين خصيصه انسانى اشاره كرده، تبعيت نظامات عالم را از آن، مايه فساد و تباهى به حساب آورده است. (7)
قرآن مجيد پس از اين كه دعاى حضرت موسى(ع) را داير بر هلاكت فرعون و اطرافيان او نقل مىكند، اين چنين مىفرمايد: «قال قد اجيبت دعوتكما فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون.»
«دعايتان - موسى و هارون - به اجابت رسيد پايدار بمانيد و از جاهلان پيروى نكنيد.» (8)
در روايتى معتبر امام صادق(ع) فرمود: «كان بين قول الله عز و جل: «قد اجيبت دعوتكما» و بين اخذ فرعون اربعين عاما».
فاصله زمانى اين گفته خداوند كه «دعايتان مستجاب شد» تا انتقام الهى از فرعون، چهل سال بود. (9)
ابابصير مىگويد: امام صادق(ع) فرمود: «لايزال المؤمن بخير و رجاء رحمة من الله ما لم يستعجل فيقنط و يترك الدعاء، قلت له: كيف يستعجل؟ قال: يقول: قد دعوت منذ كذا و كذا و ما ارى الاجابة.»
مؤمن همواره با خير و سعادت و اميد و رحمت الهى همراه است، تا وقتى شتاب كند. در نتيجه نااميد مىشود ودست از دعا بردارد. گفتم: چگونه شتاب مىكند؟ فرمود: اين كه بگويد: از فلان زمان دعا مىكنم ولى هنوز خواستهام برآورده نگرديده است. (10)
ديده شده استبرخى مؤمنان تاخير اجابت الهى را براى خود نوعى عقب ماندگى معنوى و يا بىتوجهى خداوند را سبتبه خود تلقى مىكنند و از دعا مايوس مىشوند و گاهى هم مىگويند: خداوند به اهل دنيا و مردم بىبند و باربيشتر توجه دارد و خواستههايشان را زودتر به اجابت مىرساند.
در پاسخ به اين توهم، به گفتارى از حضرت صادق(ع) اشاره مىكنيم:
آن حضرت فرمود: «ان العبد الولى لله ليدعو الله عز و جل فى الامر ينويه فيقال للملك الموكل به: اقض لعبدى حاجته و لاتعجلها فانى اشتهى ان اسمع صوته و ندائه، و ان العبد العدو لله عز و جل فى الامرينويه فيقال للملك الموكل به: اقض حاجته و عجلها فانى اكره ان اسمع صوته و ندائه، قال: فيقول الناس: ما اعطى هذا الا لكرامته، ولا منع هذا الا لهوانه».
«بنده دوستخدا او را براى تحقق خواسته خود مىخواند، سپس به فرشتهاى كه كارش را بدو سپردهاند گفته مىشود: حاجتبندهام را عملى كن ولى در آن شتاب مكن; زيرا دوست دارم صدايش را بشنوم و راز و نيازش به من برسد - ولى در مقابل - بندهاى كه دشمن خداستحاجتش را از او مىطلبد. آن گاه به فرشته موكل بر او دستور داده مىشود كه حاجت او را برآور و در آن نيز تعجيل كن; زيرا خوش ندارم صدايش به من برسد و از اين كه با من به گفتگو برخيزد كراهت دارم آنگاه حضرت فرمود: ولى قضاوت مردم در اين باره اين است كه اين، دومى، خواستهاش برآورده نشد مگر به خاطر جايگاه خوبى كه نزد خدا دارد و آن ديگرى دعايش مستجاب نگرديد مگر به واسطه خوارى و پستى او در پيشگاه خداوند». (11)
1- سوره توبه، آيه 75 -76.
2- الجواهر السنية، فى الاحاديث القدسية، شيخ حر عاملى، ص96.
3- سوره صافات، آيه143 - 144.
4- مجمع البيان، ج 8، ص459.
5- انبياء، آيه87.
6- وسائل الشيعه، ج4، ابواب دعا، باب 10، حديث 1.
7- براى نمونه: سوره يونس، آيه 11; انعام، آيه 58; عنكبوت، آيه53; اسراء، آيه 11.
8- سوره يونس، آيه89.
9- وسائل الشيعه، ج4، ابواب دعا، باب19، حديث 2.
10- همان، باب17، حديث3.
11- همان، باب 21، حديث 4.